محمد آذیش شاعرانگی روزهای جنگ یا تکیه گاه عاشق
محمد آذیش شاعرانگی روزهای جنگ یا تکیه گاه عاشق
دیروز از طریق یکی از دوستان شعری شنیدم که گویا هنوز کامل هم نیست ولی خیلی خوشم آمد .کسی که در میانه آشفتگی جهان از جنگی فراگیری مانند جنگی جهانی باتمام خستگی و
مشکلات جهان در جنگ به معشوق خود میگوید که تو تکیه ات را به من بده در رنج های زندگی .که گویی رنجی که از طرف تو باشد گویا نه او را خسته و غمیگن میکند بلکه حتی انرژی
به او میدهد که بتواند رنج های زندگی خود را به واسطه آن تحمل نمایید.
تو این زمونه پر از اتفاق
تو این جهان پر ز رنج و بیداد
اگه که کل این جهان یهو بشه روانی
همه بجنگن با هم ،مثل جنگ جهانی
پوتین بیاد با اروپا تو اقیانوس بجنگه
سپاه بیاد با ناوچه هاش بخواد تنگه ببنده
ترامپ بیاد با بی دوش ، ژاپن با هیرو هیتوش
چین بیاد حمله کنه به سرزمین تایوان،
پسر کوچک بترکه تو سرزمین تابان
تو تکیتو بده به من، من مثل کوه پشتتم
توخاکمی تو ریشمی ، من قوت مشتتم
اگه که کل این جهان با تو یهو بد بشن
هیشکی نباشه با تو ،دیوار بشن ،سد بشن
هی شب و روز بخوان همه که حرصتو درآرن
یا فکر کنن ،گهی شدن ،محل بهت نزارن
تو تکیتو رو بده به من، من مثل کوه پشتتم
تو خاکمی ، تو ریشمی ، من قوت مشتتم
قربون جنگل موهات قربون اون صداقتت
قربون پیچیدگی و تحکم وصلابتت
قربون اون گیس موهات که بافتی زیر روسری
همونی که میگی بابات از میدون ونک خرید
قربون اون کتونیات, گونی بپوشی بت میاد
قربون اخمو بودنت قربون کم رو بودنت
قربون اون شعورت ، قربون اون غرورت
قربون استرس هات ،تند تند زدنای قلبت
قربون بارونی لحظه های قشنگت
تو تکیتو بده به من، من مثل کوه پشتتم
تو خاکمی تو ریشمی ، من قوت مشتتم.